محل تبلیغات شما



آسیب های اجتماعی انواع دارد که هر کدام ریشه در عوامل و معلول برخی کاستی ها و کم کاری های دولتی و. می باشد
برای بررسی دقیق و فهم و ارائه راهکار های جلوگیری و اصلاح  آسیب های جتماعی نخست باید تشخیص و تفکیک سازی کرد.‌.‌.‌
باید عوامل مخرب و انواع بزهکاری ها و آسیب های اجتماعی شناسایی و در جهت آگاهی های عمومی گام برداشت
یکی از انواع آسیب های اجتماعی روابط نادرست و مخرب اجتماعی هست که خود ریشه در برخی دلایل دارد از جمله دلایل اساسی نبود پیوند عاطفی مناسب و رابطه صحیح  بین اعضای خانواده که خود منجر به جدایی و روی آوردن شخص به انسانهای دیگر خواهد شد
البته مسائل دیگری نیز متاثر خواهند بود از جمله آنها:مسائل و مشکلات اقتصادی،ناتوانی شخص در تشخیص روابط اجتناعی سالم و ناسالم و گرایش به روابط سالم و ارگانیک و مسائل بسیاری که اگر کمی به محتوا و اجزای درونی آسیب های اجتماعی بنگریم به خوبی می توان ریشه یابی کرد.
روابط اجتماعی ناسالم میتواند شامل:عدم احترام به اصول دیگران در روابط،تحقیر و تمسخر دیگران،بله گفتن های بیشمار،فقدان مهارت شنوندگی فعال،تقلید کردن و بسیاری مسائل دیگر خواهد بود
هر کدام را مختصرا مورد بحث قرار خواهیم داد!
عدم احترام به اصول دیگران در روابط:
 ما باید به اصول و مقررات شخصی دیگران و حد و مرز‌هایی که تعیین می‌کنند احترام بگذاریم. این انتخاب ماست که با وجود این اصول باز هم بخواهیم با آن افراد در ارتباط بمانیم یا خیر، اما قطعا حق به اصول و حریم دیگران را نداریم 
اگر فردی برای ما خط قرمزی تعیین می‌کند نخواهیم که به زور آن خط قرمز را رد کنیم. بخش دیگری از ادب یعنی اینکه اگر کسی در رابطه خود با ما اصول، مقررات و حد و مرز‌هایی تعیین می‌کند وظیفه ما احترام به آن اصول است و همینطور، آنها نیز وظیفه احترام به حریم و اصول ما را دارند. 
تحقیر و تمسخر دیگران:
هیچ انسانی دوست ندارد که مورد تمسخر یا تحقیر قرار گیرد، نه شما و نه هیچ فرد دیگری. برخی از افراد برای اینکه خود را بالا ببرند دست به این اقدام ناخوشایند می‌زنند، برخی عادت و تربیتشان بر این اساس است که دیگران را تحقیر و تمسخر کنند. تحقیر و تمسخر دیگران تاثیری بسیار منفی بر روابط ما دارد. بخش دیگری از ادب یعنی خود را بالاتر از دیگران ندیدن، دیگران را حقیر ندیدن و رعایت احترام آنها.
و اما چه کسانی با افرادی که دیگران را تمسخر یا تحقیر می‌کنند معاشرت می‌کنند؟ افرادی که اعتماد به نفس پایین و بنیان ضعیفی دارند. فردی که عزت نفس بالایی داشته باشد هیچوقت رفتار‌های منفی را تایید نمی‌کند. کسی که هوش هیجانی بالایی دارد و اخلاق مدار است، صرف‌نظر از اینکه فردی که رفتار‌های غیر اخلاقی انجام می‌دهد، از برخورد او ناراحت شود یا خیر، با رفتار‌های غیر اخلاقی برخورد می‌کند.
بله گفتن های بیشمار:
افرادی که همیشه پذیرا هستند و قدرت نه گفتن ندارند، شاید در نگاه اول می‌خواهند روابط خود را حفظ کنند، اما در نگاه عمیق‌تر آسیب جدی‌ای به روابط خود وارد کرده و موجبات قطع روابط را فراهم می‌کنند.
به علاوه بسیاری از آسیب های اجتماعی و کجروی های اجتماعی از همین بله گفتن شروع خواهد شد اگر از افرادی که مبتلا به اعتیاد یا بسیار دیگر از رفتارهای مخرب هستند سوال کنیم که یکی از اساسی ترین دلایل گرایش شما به این کجروی ها چه بوده بی شک خواهد گفت در برابر خواسته ها و تعارفات دوستان و افراد توان گفتن نه را نداشته و برای حفظ آبرو و به رخ کشیدن غرور و شجاعت از کلمه بله استفاده میکردم و همین سبب اتلاف وقت و زندگی و ندامت شده است
فقدان مهارت شنوندگی فعال:
مهارت گوش دادن فعال یکی از مهمترین مهارت‌های ارتباطی است. اگر شنونده موثر و فعالی نباشید نمی‌توانید روابط خوبی را پی ریزی کرده و آنها را حفظ کنید. مردم دوست دارند که شنیده شوند و خوب شنیده شوند. شنوندگی فعال فقط ساکت نشستن و گوش دادن نیست بلکه مهارتی است که هر انسانی باید آن را بیاموزد. حضور در لحظه، عدم قضاوت، شنیدن بیش از ۷۰ درصد گفته‌ها به صورت خالص و. همگی از ویژگی‌های شنونده فعال بودن است.
تقلید کردن:
غالبا انسان‌ها دوست ندارند که مثل خود را در کنارشان داشته باشند. چه احساسی به شما دست می‌دهد اگر ببینید که یک فرد تمام کار‌های شما را تقلید می‌کند؟ در نگاه منطقی می‌گوییم که این فرد شما را آنقدر بالاتر دیده است که می‌خواهد شبیه شما باشد، پس باید خوشحال باشید»، اما در نگاه همدلانه و همچنین، در نگاه از زاویه احساسات چنین نمی‌گوییم. مثلا، اغلب افراد دوست ندارند که وقتی وارد میهمانی‌ای می‌شوند لباسی شبیه لباس خود را بر تن دیگری ببینند (به منطقی بودن یا نبودن این خواسته کاری نداریم، صرفا از دوست داشتن یا نداشتن صحبت می‌کنیم). این یک تقلید نیست و یک اتفاق است. اما برخی از افراد عادت دارند همیشه چشم‌شان به دیگری باشد، نگاه کنند که او چه کار می‌کند، چطور راه می‌رود، چطور حرف می‌زند، چه می‌پوشد، چه فعالیت‌هایی دارد و. و همین‌ها را کپی یا تقلید می‌کنند. افرادی که از آنها کپی برداری شده است واکنش شان چیست؟ دیده شده است که متعجب می‌شوند، ناخودآگاه چندان اعتباری برای آن فرد قائل نمی‌شوند، و در شدیدترین حالت از وی فاصله می‌گیرند، زیرا آن افراد را موجب زیر سوال بردن منحصربه‌فرد بودن خود و افرادی ضعیف و فاقد خلاقیت می‌بینند. (اینجا صحبت از مد گرایی نیست، بلکه صحبت از افرادی است که همیشه از یکی از اطرافیان خود کپی می‌کنند.) خودمان باشیم، برای خود انتخاب‌هایی داشته باشیم. وقتی تنوع را حفظ کنیم، خودمان باشیم و تقلید نکنیم جذاب‌تر به نظر می‌آییم.
اینها تنها گوشه ای از روابط ناصحیح اجتماعی است که هر یک میتواند پدیده ها و آسیب های بسیار جدی به همراه داشته باشد و تاثیر بسزایی در مخرب سازی جامعه و افراد داشته باشند؛شایسته است در جهت اصلاح و جایگزین کردن روابط و قوانین اجتماعی صحیح برآمد و برنامه طولانی مدت چیده و عوامل موثر در گرایش افراد به روابط ناصحیح مورد بحث و اصلاح قرار گیرد و در جهت آگاهی های عمومی با برگزاری دوره های آموزشی و از این حیص برنانه ها گام های موثر برداشته شود.


سوگند به قلم و آنچه خواهد نگاشت.

 

تØویر مرتبط

تعاریف دموکراسی: دموکراسی در لغت یعنی حکومت به وسیله مردم. این اصطلاح همچون بسیاری از مفاهیم، در علوم اجتماعی، تعریفی جامع و مانع ندارد و تعاریف زیاد و معانی متفاوتی از آن ارائه شده است. به طور کلی می توان یکی از این تعاریف را در دو دسته تقسیم بندی کرد:
 برخی از تعاریف، دموکراسی را نوعی هدف و ارزش» می دانند. در این تفکر دموکراسی بر مبنای اصول و ارزشهای خاص استوار است که مهمترین شاخص های آن عبارتند از:نسبی گرائی_مشروعیت مردمی
گروه دیگر، رویکرد ها و تعاریفی است که دموکراسی را تنها مشابه یک روش» برای توزیع قدرت ی و ابزار و ساز و کاری صوری برای تصمیم گیری می دانند. دموکراسی به عنوان روش، در پی به حداقل رساندن خطاهای مدیریت جامعه و به حداکثر رساندن مشارکت مردم و کاهش دادن نقش افراد، به عنوان فرد، در تصمیم گیری های ی است
در برخی نظریات و مکاتب دموکراسی را ایدئولوژی ی طبقات متوسط می دانند؛ به طوری اساسی و طبق قیاس های معتبر و بررسی های نظریه پردازان و جامعه شناسان تفاوت اساسی دموکراسی قرن نوزدهم و بیستم در این است که امروزه اصول و ایدئولوژی ی طبقات متوسط به اقشار گسترده تری از جامعه تسری یافته است.در قرن نوزدهم هدف دموکراسی برآوردن خواسته های حقوقی و ی اقشار متوسط بود و از این رو سرمایه داری،سیستم اقتصادی متناسب با این ایدئولوژی بشمار می رفت،اما در قرن بیستم برابری در حوزه اجتماعی بیشتر مورد توجه بوده است.
در توضیح ویژگی های دموکراسی بر چند نکته اساسی معمولا تاکید می گذارند:
1_دموکراسی حکومتی است مبتنی بر آراء و افکار عمومی و باید مستمرا نسبت به آن احساس مسئولیت کند.
2_افکار عمومی به شیوه های آزاد و آشکار ابراز می شوند و شیوه های مناسبی برای ابراز آن همچون رومه های آزاد،انتخابات،تحزب،مراجعه به آراءعمومی و غیره وجود داشته باشد.
3_حکومت دموکراسی در فضایی عمل می کند که سرشار از نهادها و انجمن های مستقل و خودجوش و متعددی باشد که در مقابل خودکامگی احتمالی حکام از حقوق و آزادی های افراد و انجمن ها پشتیبانی کنند.
4_حکومت دموکراسی مستم کثرت گرایی اجتماعی است؛یعنی این واقعیت که هر جامعه ای مرکب از منافع و علایق و ارزشهای گوناگون است،باید در نظر گرفته شود.حکومت دموکراسی نمی تواند به سود یکی از این اجزا عمل کند.
5_دموکراسی مستم نسبی گرایی ارزشی و اخلاقی است و بنابراین هیچ گروهی حق ندارد در جایگاه حکومت،هیچ فلسفه یا ایدئولوژی خاصی را بر گروه های دیگر تحمیل کند
6_شرط عملکرد رضایت بخش نهار های دموکراتیک رعایت آزادیهای اساسی از جمله آزادی بیان،انجمن و قلم است
به طور کلی سه دسته نظریه در باره حکومت دموکراسی وجود دارد:
یکی دموکراسی به معنای حکومت اکثریت مردم؛دوم دموکراسی به معنای حکومت قانون و سوم دموکراسی به معنای حکومت متناوب چندین گروه برگزیده.
دموکراسی اکثریتی یا ژاکوبنی:
براساس این دیدگاه اکثریت هیچگاه اشتباه نمی کنند.
دموکراسی به این معنا مظهر اراده؛اکثریت مردم است،اما برای آنکه این اراده آشکار شود،شرایطی باید تحقق یابد.به ویژه حکومت اراده اکثریت مشروط به گسترش تعلیم و تربیت در میان مردم،گسترش آگاهی های عمومی نسبت به مسائل جامعه،تعدد احزاب ی و بسط ارتباطات ی است.
دموکراسی قانونی:
برخی دیگر جوهر دموکراسی را نه در حکومت یا استبداد اکثریت بلکه در حکومت قانون می دانند.
از این دیدگاه قدرت اساسا خطرناک است و باید به قانون محدود شود؛حکومت خوب حکومت محدود است.اما اراده اکثریت محدودیتی بر قدرت محسوب نمی شود،بلکه ممکن است کار را به خودکامگی اکثریت بکشاند.
بعلاوه قانون در دموکراسی ماهیتا نهی کننده است،نه آمر و اجبار کننده.
دموکراسی به معنای تعدد گروه های برگزیده
برخی نظریه پردازان معاصر جوهر دموکراسی مدرن را رقابت میان چندین گروه قدرت می دانند،به نظر آنها مفهوم حکومت اراده اکثریت یا حکومت قانون ماهیت دموکراسی های مدرن را توضیح نمی دهد؛به عبارت دیگر این نظریه پردازان برداشتی" واقع نگرانه" از سرشت دموکراسی مدرن دارند.
در اصل استدلال اساسی این گونه نظریه پردازان در مقابل نخبه گرایان کلاسیک مطرح شد که اندیشه دموکراسی را کلا واهی می دانستند و همه حکومت ها را انواعی از الیگارشی می شمردند.
دموکراسی اجتماعی:
دموکراسی اجتماعی آن نوع از دموکراسی است که بر تامین رفاه اجتماعی و ایجاد دولت رفاهی و توزیع ثروت در جامعه به وسیله دولت تاکید می گذرارند.
طرفداران دموکراسی اجتماعی در پی آن بوده اند تا اصول لیبرالیسم و حکومت مبتنی بر اصل نمایندگی و حاکمیت مردم را با اصول اصلاحات اجتماعی و عدالت توزیعی در آمیزند،به عبارتی دیگر آن نوع از دموکراسی است که تا اندازه ای روح سوسیالیسم در آن دمیده است و از این رو از لحاظ ت های اجتماعی و اقتصادی در حد وسط میان لیبرالیسم و سوسیالیسم اجتماعی دولت تاکید دارد،بنابر این دموکراسی اجتماعی بر مسئولیت اجتماعی دولت تاکید دارد؛ و در عین جال پاسدار نظام سرمایه داری به وجهی تعذیل شده است.
دموکراسی در یک جمله:
حکومت مردم،به وسیله مردم و برای مردم

 


قلم،کودک،دغدغه،فساد،ظلم،درد و رنج،حقوقی پایمال شده،شکاف طبقاتی،فقر،بی کفایتی و و و و و و……….

آنقدر احساسات بر من و نفس من حاکم شده که آنچه را باید ذکر می کردم از یاد برده ام اما بخاطر ذره ای حمایت  و توجه به این پیران کودک نما احساسات و عواطف را در انزوا قرار خواهم داد

 

تØویر مرتبط

کودکان کار:
کودکان کار به کودکان کارگری گفته می شود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته می شود
کار کودک نزد بسیاری از کشور ها و سازمان های بین المللی فعالیتی استثماری تلقی می شود
بر اساس آمار سازمان جهانی کار،سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵تا۱۴ساله در جهان از کودک محروم می شودند؛طبق این آمار ۱۲۰میلیون نفر از آنها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام وقت هستند؛۶۱ درصد این کودکان در آسیا،۳۲ درصد در آفریقا و ۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی می کنند.
جسم و قد این پیران کودک نما نشان دهنده کودک بودن و سن پایین انهاست "اما دستان پینه بسته و درون آنها حکایت از پیری انها دارد"
این کودکان از بدو تولد برخلاف رشد طبیعی بزرگ می شود؛"کودکی نکرده پیر می شوند"
کودکانی که وظیفه دارند بخشی از زندگی پر مصیبت خانواده را بچرخانند،کودکانی که شناسنامه ندارند،گاهی اوقات  در ازای مقدار پولی معامله می شوند
دلایل و پیامد های کار کودک:
بهره‌کشی از نیروی کار کودک، ریشه در عوامل مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارد به نحوی که فقر اقتصادی، بیکاری والدین، اعتیاد و طلاق و شکاف طبقاتی از مهمترین عوامل افزایش کودکان کار در یک جامعه به شمار می‌رود؛"از نظر بنده دلیل عمده این بهره کشی ظالمانه فقر خانواده است"پدر و مادری که تمام درامد ماهیانه آنها صرف تامین مقداری غذا می شود به درامد کودک خود برای بقا نیاز اساسی دارند.
دیدگاه های مذکور در قانون اساسی:
طبق اصل ۲۸ قانون اساسی:اشتغال هر فرد از دو جهت مورد توجه قانون گذاران قرار گرفته است؛جهت اول:آزادی انتخاب نوع و کیفیت شغل است و جهت دوم:حق داشتن شغل و کار متناست با استعداد و توانایی اشخاص 
طبق بند ۲ اصل ۴۳ قانون اساسی:یکی از اصول اساسی و ضوابط اقتصاد ایران تامین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه
طبق اصل ۲۹ قانون اساسی برخورداری از تامین اجتماعی به دلیل بروز عواملی همچون پیری و از کار افتادگی و بی سرپرستی،در راه ماندگی حوادث و سوانح و در اثر باز نشستگی و نظایر آن به عنوان یک حق مسلم از جانب ملت بر دوش دولت نهاده و او را به براوردن نیاز ها و ارائه خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبت های پزشکی از طریق بیمه و حمایت های مالی و نظایر آن موظف نموده است
طبق اصل ۳۱ قانون اساسی:داشتن مسکن متناسب با نیاز،حق مسلم هر فرد و خانواده ایرانی است که دولت موظف است با رعایت اولویت بر اساس نیازمندی آنها به خصوص روستانشینان،کارگزاران در زمینه اجرای این اصل اقدام کنند
طبق بند ۱۲ اصل سوم قانون اساسی:پی ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه
طبق همه این اساس نامه ها و بسیاری دیگر که ذکر نشده زندگی ایدئال متناسب با نیاز و مسکن و بهداشت،خوراک و پوشاک وبرخورداری از آموزش و تحصیل و و و و وحق هر فرد ایرانی است که به سبب عدم اجرای این اساس نامه ها توسط مجریان قانون و کارگزاران همه و همه عوامل زمینه های ایجاد فقر،فساد،شکاف طبقاتی،زندگی زاغه نشینی،بهرکشی ظالمانه انسان ها از دیگر انسان ها و کار کودکان را فراهم ساخته است.
آسیب پذیری کودکان در برابر کار:
کودکان کار در شرایط بسیار نامطلوب از نظر تغذیه، بهداشت و انجام کارهای خطرناک و حاد به سر می‌برند. این کودکان می‌توانند به راحتی بازیچه دست بزهکاران حرفه‌ای اعم از سارقین یا باندهای توزیع مواد مخدر، عوامل ایجاد خانه‌های فساد و… قرار گیرند؛ و همچنین عدم بهره‌گیری از آموزش و تحصیل علم و فن، قدرت رقابت با سایر کودکان در ایجاد یک زندگی سالم را هر چه بیشتر از این کودکان سلب می‌کند.
بطورکلی کودکان کار به دلیل داشتن وضعیت عاطفی نامناسب و شرایط خاص زندگی، دارای روحیه‌ای حساس و از نظر عاطفی، آسیب پذیرتر از کودکان هم سن و سال خود هستند؛ بنابراین بی‌توجهی و نادیده گرفتن این کودکان باعث نهادینه شدن خشمی پنهان در ناخودآگاه آن‌ها شده، در بزرگسالی باعث بروز بسیاری از ناهنجاری‌ها در جامعه می‌شود.
از عامل اقتصادی و اجتماعی وجود کودکان کار افزایش سود و انباشت سرمایه برای کسانی است که این کودکان را مورد استثمار قرار می دهند و در نتیجه سبب فاصله طبقاتی هر چه بیشتر در جامعه می شود که پیامد های نامطلوب بسیاری به دنبال خواهد داشت و بیشتر از هر چیز فقر و تهیدستی را در جامعه افزایش می دهد.
نظریه مالتوس،جمعیت شناس انگلیسی:
مالتوس جمعیت شناس و استاد دانشگاه انگلیسی معتقد بود:"کسانی که در فقر متولد می شوند حق حیات" ندارند،انسانی که در دنیای از قبل تملک شده به دنیا می آید،اگر نتواند قدرت خود را از والدینش دریافت کند و اگر جامعه خواهان کار او نباشد،هیچ حقی برای دریافت کمترین غذا یا چون و چرا درباره مقام و موقعیت خود ندارد؛بر سر سفره گسترده طبیعت جایی برای او وجود ندارد،طبیعت حکم به رفتن او می دهد و این حکم را اجرا می کند.
منتقدین بسیاری در این باره تامل کرده و نظریاتی داده اند که برخی آن را پذیرفته و برخی آن را رد کرده اند 
در یک جمله نسبت به این نظریه:"چه شباهت عجیبی است بین این نظریه و زندگی کودکان کار"
راهکارهای جلوگیری و کاهش کار کودکان
از دو جهت در این زمینه باید گام برداشته شود که هر دو حائز اهمیت و مثمر ثمر خواهد بود¡¡¡¡
جهت اول:توجه و احساس مسئولیت و فعالیت در این زمینه توسط عموم مردم و جامعه که به شیوه های مختلف و سازگارانه و بر اساس اصول و منطق و شیوه های انسان دوستانه در این زمینه گام بردارند و در صدد متعادل سازی زندگی افرادی برآیند که از فقر و ضعف معیشتی رنج می برند و نیازمند گام های عظیم در این زمینه هستد.
و جهت دوم:عملکرد دولتمردان و کارگزاران در این زمینه مطابق قانون اساسی و حقوق بشری عمل و در اجرای هر چه بهتر و موثر تر آن گام بردارند تا عموم مردم و جامعه از لحاظ اقتصادی و نوع زندگی اجتماعی به حالت تعادل رسیده و شکاف طبقاتی به حداقل ممکن برسد.
سخن آخر:
امیدوارم قلم بنده پیش زمینه قلم ها و نوشته های دیگری باشد تا ذره ای با این پیران کودک نما زندگی و ذره از درد و رنج و دغدغه های آنها را احساس و به قلم بکشیم و در صدد گامی موثر در این زمینه برآییم


تØویر مرتبط

آزادی بیان را نمی توان از آزادی عقیده و آزادی مذهب و دین تفکیک نمود زیرا فکر و اندیشه بدون سخن و بدون ابراز آن ارزشی ندارد حق آزادی بیان یکی از حقوق اساسی و بنیادین بشری به حساب می آید. این حق از زمان خلقت انسان وجود داشته و تا پایان حیات انسان نیز باقی خواهد ماند آزادی بیان تنها به معنای آزادی کلام و سخن نیست بلکه ابعاد دیگری همچون : حق دسترسی به اطلاعات، حق دسترسی به تکنولوژی ها جدید اطلاع رسانی از جمله اینترنت، حق دسترسی به ماهواره، حق آزادی بیان در قالب آثار ادبی و هنری، حق آزادی مطبوعات و تبلیغات تجاری، را نیز شامل می گردد حق آزادی بیان در بسیاری از اسناد بین المللی جهانی و منطقه ای حقوق بشر، به وفور انعکاس یافته است. از جمله بند۶ ماده ۷۶ منشور در سطح جهانی و همچنین کنوانسیون اروپایی حقوق بشر در سطح منطقه ای در قانون اساسی ایران نیز از جنبه ای مختلف آزادی اندیشه و بیان به انحا مختلف، حمایت به عمل آمده است از جمله: آزادی بیان بطور کلی_بند۲ اصل۲۳، آزادی مطبوعات اصل۲۴، آزادی ابراز جمعی عقاید اصل۲۶و ۲۷، آزادی عدم انتخاب عقیده اصول۲۳ و ۲۶، آزادی دریافت اطلاعات اصل۲۵ در واقع وجود اصل ۲۴ در ذیل اصل۲۳ بیانگر این مطلب است که: قانون اساسی در اصل ۲۳، از اصل آزادی بیان حمایت کرده و در اصل۲۴ یکی از مصادیق مهم این اصل را که همان آزادی بیان از طریق مطبوعات است را ذکر نموده است این حق در قانون اساسی در قالب یک نظام تنبیهی اعمال گردیده است بدین معنا که افراد تنها در یک چارچوب خاص، در بیان عقاید و اندیشه های خود آزاد هستند بر خلاف نظام بازدارنده که در آن گرفتن مجوز از مقامات اداری قبل از بیان، لازم و ضروری می نماید در قانون مطبوعات بر خلاف قانون اساسی از نظام بازدارنده استفاده گردیده و گرفتن مجوز قبل از انتشار ضروری قلمداد گردیده است بسیاری از دولت ها با استناد به اعلامیه بودن اعلامیه جهانی حقوق بشر، از رعایت قواعد آن سر باز زده اند، بی توجه به اینکه اکنون این اعلامیه جنبه ی قاعده عرفی پیدا کرده و رعایت آن بر همگان واجب است برای تنظیم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق برای هر كس امتیازاتی در برابر دیگران می شناسد و توان خاصی به او می بخشد. این امتیاز و توانایی را حق می گویند كه جمع آن حقوق است و حقوق فردی نیز بدان گفته می شود آزادی نیز بدین سان تعریف گردیده است: آزادی عبارت است از اینكه شخص اختیار انجام دادن هر كاری را داشته باشد، به شرط آنكه خود آن كار به دیگری نرسد. این شرط، آزادی هر كس را در مقابل دیگری محدود می كند و رعایت این شرط تكلیف هر فرد در مقابل دیگری است.مبین و مشخص حد آزادی اشخاص در مقابل یكدیگر، قوانین موضوعه می باشد و قانون باید فقط عملی را منع كند كه مخلّ نظم اجتماع است آزادی بیان، آزادی بسیار مهمی است و می توان گفت که سنگ بنای دموکراسی و تحقق بسیاری از حقوق و آزادی ها است. به همین دلیل در بسیاری از جوامع آزادی بیان نقش اساسی و پایه ای در تحقق دموکراسی ایفا می کند،به خاطر این که تحقق بسیاری از آزادی ها به داشتن آزادی بیان بر می گردد. حقوقی مانند آزادی مطبوعات، آزادی مذهب، آزادی سخن، آزادی اجتماعات و تشکیلات، ریشه در آزادی بیان دارند. از طرف دیگر آزادی بیان توان مطالبه شهروندی و توانمندی شهروندان را هم به دنبال دارد. بنابراین آزادی بیان بسیار مهم است و نباید آن را دست کم بگیریم. آزادی بیان مطلق نیست، محدودیت هایی دارد که در اسناد حقوق بشری و بین المللی به این محدودیت ها اشاره شده است. محدودیت های قابل قبول آزادی بیان چند مورد را در بر می گیرد از جمله امنیت ملی، امنیت عمومی، نظم عمومی، اخلاق و بهداشت عمومی و نیز حقوق و آزادی های دیگران. یعنی آزادی بیان با تمام اهمیتی که دارد نباید این محدودیت ها را نقض کند.بنابراین اگر بیان افراد به یکی از این حقوق و آزادی های دیگران آسیب وارد کند، محدودیت قابل قبول است و در واقع آن آزادی بیان مورد احترام و مورد حمایت نیست. و اما هنگامی جامعه ما حالت ایدئال به خود خواهد گرفت که فضای ی و اجتماعی باز و پذیرای هر نوع تفکر و اندیشه ای باشد تا بتوان به جامعه پویا و مدرن رسید

 


منظور از آزادی آزاد اندیشیدن و با امنیت اندیشیدن و آنرا بیان کردن و به تبادل اندیشه و آگاهی پرداختن است در این صورت است که انسان و جامعه کمال پیدا می کند و خوددانایی افزایش می یابد و نقص ها از بین می رود


حقوق بشر منعکس کننده آرمان جهانی عدالت و جامعه ای است که در آن هر انسانی بتواند از زندگی شرافتمند،همراه با مساوات و کرامت بشری برخوردار گردد حقوق بشر بنیادی ترین حق های انسانی است که نگاهداشت آن دست کم برای زندگی کرامت مدار انسانی لازم است درک حقوق بشر از منظر و دیدگاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت است،چرا که نظام جمهوری اسلامی ایران از نظر مبنای ایدئولوژی و چه از حیث سابقه تاریخی و باستانی نمی توان نسبت به موازین حقوق بشر بی تفاوت ماند

*حقوقی که برای بهره مندی از آن تنها تولد کافی است*


 

استخدام گاها یک مسر آسان دارد و گاها یک راه پر پیچ و خم و پر از بیراهه ها  به تعهد کاری و اصل شایسته سالاری اشاره نمیکنم که در حال،فقط از نظر تئوری میشود به آن نیم نگاهی داشت نه در اصل حقیقت و اما تبعیض و پذیرش بر پایه نفوذ و برتری مستخدم.

سخن بسیار است اما بارها گفته اند و گفته ام که اصل حقیقت انسان و مقام و برتری انسان در شایستگی اوست نه در ثروت و جایگاه اجتماعی خود و

متاسفانه در حال حاضر با توجه به عدم وجود مدیران شایسته و متعهد درصد این تبعیض و پذیرش نه بر پایه شایستگی بلکه بر پایه مقام و جایگاه فرد بیشتر و بیشر شده است.

و اما استخدام بر پایه تحقیقات

علیرغم حسن و دنبالگرایی برای رسیدن به اصل وجود و شخصیت فرد،به گونه ای جای نقض دارد! آری نقض،هر آدمی در زندگی و گذشته خود شاید فردی باشد که حال نیست و شاید در شرایطی با فرهنگ اجتماعی اطرافیان و حسادت طلبی آنها بزرگ شده و حال در جستجوی آینده و رسیدن به جایگاهی که بتواند از استقلال فکری  و مادی و برخوردار باشد،هست

این دغدغده در مناطق محروم و روستاها به مراتب بیشتر هست به دلیل خوی حسادت طلبانه و. به دنبال پیشرفت اطرافیان نیستند و همین در آینده و سرنوشت جوانان متعهد و شایسته تاثیر نامطلوب دارد و به نوعی از رسیدن به جایگاهی که تلاش کردند منع میکند 

روش تحقیقات در سیستم استخدام بسیار جالب و جای تحسین دارد اما اینکه فقط برپایه تحقیقات باشد خیر پس ای کاش فردی را که ما بقی راه را آمده و شما به شایستگی آن پی برده و ایمان دارید را فقط به دلیل تحقیقات نامطلوب که خود ریشه در خیلی چیزها دارد، رد و او را از رسیدن به آینده ای درخشان تر منع نکنید.


تØویر مرتبط

نفت به عنوان یه محصول استراتژیک و مهم  قبل از اینکه ماهیت و تأثیر اقتصادی داشته باشد تابع روابط ی کشور ها و تجارت جهانی هست 

نفت به دلیل حجم زیاد خود و قیمت بالا و معاملات کلان روزانه خود از اهمیت بسیاری برخوردار است
و عاملی برای اهمیت کشور صادر کننده است
لذا کشور های صادر کننده نفت که ساختار اقتصادی آنها بر پایه نفت یا بر پایه تک محصولی بودن آن هست جایگاه ویژه و توجه بسزایی دارند
کشور های صادر کننده نفت برای توسعه و ورود به تجارت جهانی مشکلات عدیده ای را پشت سر میگذارند
دو مورد از این مشکلات عبارت اند از*ساختار اقتصادی متمرکز و دیگری بر پایه تک محصولی بودن اقتصاد کشور هست که علیرغم تأمین بخش عمده اقتصاد کشور بی توجهی ها و عدم تکیه بر تولیدات داخلی را به دنبال دارد که خود اثرات نامطلوبی از جمله نبود اشتغال برای قشر جوان،نبود پیوند بین دانشگاه و صنعت و خروج متفکران و دانشجویان فعال و کارآمد را به دنبال خواهد داشت
مشکل دیگری که با ورود به تجارت جهانی برای کشور های صادر کننده به دنبال دارد بحث قوانین سازمان تجارت است که باید اصل دولت کامله الوداد، مشمول قوانین و ضوابط سازمان تجارت جهانی باشند
چنانچه نفت و مسائل انرژی در چهارجوب قانون سازمان تجارت مطرح شود،اثرات شمول این کالا در ابعاد مختلف بر ماهیت ی و اقتصادی این کشورها اثر خواهد گذاشت که اثرات آن بر اقتصاد جامعه و معیشت مردم کشور ایران تأثیر بسزایی داشته و خواهد داشت
ورود نفت به بازارهای جهانی به معنی این است که عوامل ی و روابط غیر متعادل بین کشورهای وارد کننده و صادر کننده نفت دیگر نقشی در تعیین قیمت این کالا نخواهد داشت و نفت از حالت یک کالای استراتژیک به یک کالای معمولی بدل تبدیل خواهد شد،پیوستن کشورهای صادر کننده در سازمان تجارت جهانی و ورود شرکت های چند ملیتی بین المللی نفتی در این کشورها سبب افزایش رقابت و کارایی در بخش نفت خواهد شد و بالتبع این کارایی به بخش های دیگر اقتصاد کشورهای صادر کننده سرایت خواهد کرد اما در مقابل کشور های عمده صادر کننده نفت خام اختیار ت گزاری انرژی خود را از دست خواهند داد
البته موافقت نامه های تاثیر گزاری بر ساختار بازار نفت نیز وجود دارد که در آن به بحث قیمت،حقوق ضد دامپینگ، موافقت نامه موانع فنی فرا راه تجارت، موافقت نامه عمومی تجارت و خدمات، موافقت نامه تعیین کشور مبدأ، موافقت نامه گات، موافقت نامه یارانه ها و اقدامات جبرانی
در تاثیر چگونگی بازار نفت تأثیر بسزایی داشته و دارد 


نتیجه تصویری برای آسیب های اجتماعی(۲)طلاق:

یکی از مهم ترین مسائل حال حاظر افزایش و گرایش به طلاق است!
متاسفانه با در نظر نگرفتن و انتخاب زوجیت نه از روی آگاهی و منطقی بلکه از روی احساسات و یکسری عوامل دیگر که در ذیل ذکر خواهد شد پیوندی میان دو نفر شکل می گیرد و پس از مدتی که شهوت احساس بر آنان کاهش یافته متوجه تفاوت ها و تناقضات یک دیگر خواهند شد و تصمیم به طلاق می گیرند که شایسته است با در نظر گرفتن و توجه به یک سری موارد نخست در انتخاب همسر دقت و با آگاهی گام برداشت و اگر از روی ناآگاهی رابطه ای شکل بگیرد و ازدواجی رخ دهد باید در حد توان سعی در حفظ رابطه کرد 
در این مقاله به تعاریف طلاق،آسیب ها و عوارض اجتماعی و فردی(عوارض منفی طلاق بر ن مطلقه،عوارض منفی طلاق بر مردان و عوارض منفی طلاق بر فرزندان)،انواع خشونت های اجتماعی،علل و عوامل طلاق،راهکار های کاهش دهنده طلاق
امید است در جهت بسط و گسترش سطح فرهنگی و اجتماعی جامعه و کاهش آسیب های اجتماعی مثمرثمر باشد.
طلاق نوعى گسســت و جدايى و اخلال در بنيان هاى اساســى خانواده اســت كه منجر به جدايى هميشــگى ـ هم راه لوازم آن ـ مى شد در شريعت نيز، گسست پيوند شويى به فسخ يا طلاق صورت مى گيرد
طلاق به عنوان يك مســئله اجتماعي مي تواند زمينه بروز بســياري از مسائل و پيامدهاي متفاوت و بعضا زمينه بروز بســياري از آسيب هاي اجتماعي ديگر در سطوح فردي و سطوح اجتماعي را فراهم آورد. از يك سو اين آثار و پيامدها مي تواند عوارضي را براي ن و مردان و از سوي ديگر براي فرزندان به همراه داشته باشد.
ّ الف) آثار و عوارض منفي طلاق بر ن مطلقه
مشــكلات اقتصــادي و معيشــتي، تن دادن بــه ازدواج هاي موقت و يا خــارج از عرف اجتماعي، افســردگي، سرخوردگي و كاهش رضايت از زندگي، پذيرش نقش هاي چندگانه و تعدد نقش ها، روي آوردن به آسيب هايي همچون قتل، خودكشي، اعتياد، فحشا، سرقت، انزوا و اختلال در مناســبات و تعاملات اجتماعي، مشــكلات جنســي و روي آوردن به انحرافات جنســي و فساد اخلاقي، مشكلات ناشــي از عدم حضانت فرزندان، دلتنگي و از دست دادن ســلامت رواني و جســمي و . از جمله آثارو پيامدهايي اســت كه ن مطلقه با آن درگير هستند.
ب) آثار و عوارض منفي طلاق براي مردان فشارهاي روحي و رواني، ابتلا به انواع آسيب ها مثل اعتياد به مواد مخدر، الكل، اختلافات رفتاري،خودكشــي، فحشــا و انحرافات جنســي و قرار گرفتن در معرض انواع بيماري هاي عفوني و ويروسي، از دست دادن پيوندها و همبستگي با خانواده، طرد خانوادگي و اختلاف با ســاير اعضاي خانــواده، تن دادن به ازدواج هاي موقــت و ازدواج هاي ثانويه، اختلاف بين فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، از جمله آثار و پيامدهاي منفي طلاق براي مردان است.آثار طلاق بر مردان بيش از ن است.آسیب شناسان و روانشناسان اجتماعی معتقدند احساساتی نظیرناامیدی، یاس، افسردگی، کاهش اعتماد به نفس، کاهش پذیرش شخصیت فردی، زیر سوال بردن زیباییها و تواناییهای شخصی و فردی بعد از متارکه به شکل گسترده و پنهان در مردان شکل می‌گیرد
طلاق به عنوان يك آسيب اجتماعی بر بنیان خانواده اثر گذار است. در اين ميان بعضي اشخاص تصور مي كنند ن بيش از مردان آسيب مي بينند. ممكن است ن از نگاه فرهنگي و يا موضوع امرار معاش يا مسائل عاطفي آسيب ببينند اما تخليه خود از نظر رواني را با گريه و يا درد دل انجام مي دهند اما مردان بعد از طلاق نه تنها دچار آسيبهاي رواني بيشتر مي شوند بلكه به خاطر ساختار اجتماعي با درون ريزي ناراحتي ها در معرض سكته و مرگ زودرس قرار مي گيرند.
مردان طلاق تمايلي به ازدواج مجدد ندارند
در این باره دكتر ابهري،رفتار شناس و استاد دانشگاه می گوید: مردان بعد از كودكان بيشترين آسيب را از طلاق مي بينند. نگراني در مورد سرنوشت فرزند و آينده او ، گسست عاطفي با همسر، نگاه جامعه به يك مرد جدا شده و اشاره به ضعف وي به خاطر عدم توانايي در مديريت زندگي عواملي هستند كه مرد را مورد هجوم قرار مي دهند.
او ادامه مي دهد: شايد از نظر ازدواج مجدد مردان شرايط بهتري از ن داشته باشند اما اكثريت مردان اعتنايي چنداني به ازدواج مجدد ندارند چرا كه وحشت از تكرار شكست اوليه باعث نوعي تجرد طولاني و حتي تا پايان عمر در مردان مي شود.
اين استاد دانشگاه اضافه مي كند: از نگاه مادي ممكن است مردان شرايط بهتري از ن مطلقه داشته باشند اما بسياري از آنها نيز گرفتار زندان براي مهريه، از دست دادن شغل و پايگاه اجتماعي به خاطر زندان، زخمهاي عميق روحي و عاطفي در مردان ایجاد می کند. در مجموع تمام اعضاي خانواده به خاطر طلاق آسيب هاي غير قابل جبران تحمل مي كنند. اما بعد از فرزندان مردان بيشتر از ن دچار بحران هاي فكري، اجتماعي و مادي مي شوند.
ج) آثار و عوارض منفي طلاق براي فرزندان
آثــار و عوارضي كه طلاق براي فرزندان طــلاق به همراه دارد، از آن جهت قابل اهميت اســت كه مي تواند زمينه بروز بســياري از اختلالات رفتاري، روحي و رواني در آنان باشــد و زندگــي فــردي و اجتماعي آتي آنان را بــه مخاطره اندازد. بروز افســردگي در كودكان و نوجوانان، اضطراب، پرخاشــگري و عصيان در نوجوانان، حسادت، سوءظن و بدبيني نسبت بــه ديگران، فرار از منزل، تــرك تحصيل و افت تحصيلي، بزهكاري و كجروي هاي اجتماعي 
(قتل، ي، فحشا و .) ازدواج زودرس به ويژه براي دختران، ضعف اعتماد به نفس، اختلال هويت، اعتياد، فقر، ضعف ســلامت جســمي و رواني (بي خوابي، ســوء تغذيه، بي اشــتهايي و يا پرخوري عصبي و.) احســاس درماندگي و ســرخوردگي، تجربه عقده حقارت ناشــي از عدم دسترســي به محيط گرم و عاطفي خانوادگي در مقايســه با ديگران و دروني ســازي عقده هــاي منفي و ضــد اجتماعي، انزواي اجتماعي، گرايش به انــواع انحرافات اجتماعي به جهت ضعف كنترل رفتاري و اخلاقي به وســيله والدين، اجتماع ستيزي و ديگرآزاري و بروز 
انواع خشونت هاي اجتماعي.
د) عوارض اجتماعي طلاق
گذشته از اعضاي خانواده، آثار و پيامدهاي ناشي از طلاق مي تواند اجتماع را تحت تأثير قرار داده و تبعاتي را در جامعه به همراه داشته باشد. افزايش جرائم اجتماعي، تزل اجتماعي و عدم ثبات جامعه،فروپاشي خانواده، به عنوان مهم ترين و اولين نهاد اجتماعي پايه، افزايش 
هزينه هاي اجتماعي براي جلوگيري كنترل جرائم و ناهنجاري ها و انحرافات ناشــي از طلاق، افزايش كودكان خياباني و ساير آسيب هاي اجتماعي همچون فرار از منزل، تكدي گري، قتل، خودكشــي، اعتياد، قاچاق و . افزايش تعداد ن خودسرپرست و مشكلات معيشتي، رواني ـ اجتماعي و اخلاقي آنان و ســاير نابساماني هاي شخصيتي، اجتماعي و رفتاري افراد مطلقه 
و فرزندان آنان از جمله عوارض اجتماعي ناشي از طلاق هستند.چالش ها، تهديدها و عوامل تسهيل كننده طلاق شــرايط، چالش ها و كاســتي ها و تهديدهاي موجود مي توانند تســهيل كننده و زمينه ساز گســترش پديده طلاق در سطح جامعه باشــند و در صورتي كه در برنامه ريزي هاي اجتماعي مــورد توجه قــرار نگيرند، همچنان با روند رو به رشــد اين پديده روبــه رو خواهيم بود و همان طور كه ذكر گرديد گذشته از پديده طلاق، آثار و عوارض حاصل از اين پديده مي تواند منجر به بروز ســاير آسيب هاي اجتماعي گردد و در جامعه نوعي بحران اجتماعي و ناامني را به همراه دارد.
شيوع و گسترش بيكاري در قشر جوان، اعتياد، اختلاف طبقاتي و پايين بود درآمدهاي خانــوار و گرانــي، تورم و ناتواني مالــي اكثريت جوانان، ضعف مكانيســم هاي آموزش هاي اجتماعــي قبل از ازدواج و ناكارآمدي مراكز مشــاوره خانواده بي توجهي به تقويت بنيان هاي شــخصيتي نسل جديد به وسيله خانواده و مدرســه، فقدان يا ضعف آمادگي و آگاهي جوانان به ويژه نســبت به تكنيك هاي ارتباطي و عاطفي،وجود برخي روحيات آســيب شــناختي در خانواده هــا كه تســهيل كننده مداخلات آنها مي گردد، توقعات فزاينــده و پيش رونده زوجين از يكديگر كه با واقع گرايي همراه نيســت، خارج شــدن ازدواج از مدار هنجاري و خياباني شــدن ارتباطات همسرگزيني، ترويج فرهنگ خودپرســتي، خودبيني و خودمحوري، تغيير در الگوي مصرف رسانه اي كه با نوعي هنجارگريزي همراه است، بي بهرگي و ضعف آگاهي زوجيــن از وقوف بر تكنيك هاي كنترل عصبي، درك غيرواقع بينانه از نقش همســري در دو جنس و انتظارات متقابل رشــد تفكرات فمينيســتي از يك سو و از سوي ديگر اعتقاد به تفكر مردسالاري و كاهش اعتقادات ديني و مذهبي در جوانان از جمله شرايط و زمينه هايي هستند كه مي توانند شيوع و گسترش پديده طلاق را در جامعه فراهم سازند.
طــلاق به عنوان يك پديده اجتماعي منبعث از مجموعه علــل و عوامل متعدد اجتماعي، فرهنگــي و اقتصادي خاصه مباحث فرهنگي اســت و تعيين يــك عامل اصلي و قطعي بروز 
طلاق امكان پذير نيست
علل و عوامل طلاق
طلاق عوامل مختلفی دارد که مهم‌ترین این علل و عوامل را می‌توان به شرح ذیل احصاء نمود: عوامل  موثر در طلاق:
1-هم‌کفو نبودن زوجین:ازدواج‌هایی که درآنها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفق‌ترند و کمتر به طلاق می‌انجامد. تشابهاتی مانند طبقه اجتماعی،سطح تحصیلات،سطح هوش،هم نژاد بودن،دین مشابه داشتن،داشتن آموزه های مشابه،هم زبان بودن،یک ازدواج موفق را رقم می‌زند.   
2-تفاوت طبقاتی:تفاوت طبقاتی یکی از عواملی است که با امکانات اجتماعی معمولاً دیدگاه‌های مختلفی را به وجود می‌آورد.
3-توقعات نابجا:از مهم‌ترین دلایل طلاق توقعات نادرستی است که زوجین از یکدیگر دارند.
4- خشم و پرخاشگری و کتک زدن
5- عدم توجه به یکدیگر
6- روابط اجتماعی ناسالم، ازدواج‌های احساسی،عشق‌های کور
7 -خرافات و اعتقادات نادرست نظیر شانس و اقبال
8- ازدواج‌های از روی ترحم
9- فقدان امنیت شغلی. معمولاً نبود امنیت شغلی ویژه برای مردان که مسئولیت تأمین معاش زندگی را بر عهده دارند منجر به کاهش یا سلب امنیت روحی و روانی آنان خواهد شد.
10- تضاد فرهنگی: یکی از عوامل مهم در ناسازگاری زوجین وعدم برقراری تفاهم بین آنان وجود گرایش‌های فرهنگی متعارض بین آن‌ها است
11- ازدواج در سنین پایین
12-تفاوت سنی زیاد زن و شوهر
13-شهرت یکی از طرفین: این عامل چنانچه منجر به تفاخر کاذب شود مشکل آفرین خواهد بود.
14-عوامل اقتصادی
15- عدم درک متقابل افراد از یکدیگر:به علل مختلفی از جمله اختلافات سنی زیاد یا اختلاف سطح تحصیلات و اختلافات فرهنگی ممکن است طرفین درک متقابلی از یکدیگر نداشته باشند.
16- اعتیاد و مواد مخدر: رابطه اعتیاد و گرایش  مواد مخدر و طلاق دو جانبه است و هر یک می‌تواند سبب ایجاد دیگری شود. به عبارت دیگر طلاق می‌تواند سبب گرایش به سمت مواد مخدر شود و اعتیاد نیز می‌تواند منجر به جدایی و طلاق شود.
17-عدم رعایت عفاف زوجین
- عدم رعایت حقوق زوجین مانند ترک انفاق
19-بحران شخصیت:یکی از مهم‌ترین عوامل طلاق در جامعه امروز،بحران شخصیت است.
بحران تنهایی یا یک خلاءعاطفی، خلاءای است که باعث می‌شود فرد در سن پایین تصمیم به ازدواج بگیرد وبا این ازدواج این گره یا عقده را از هم بگسلد .
20- خانواده های متزل 
21-دخالت نابجای اطرافیان :تأثیر پذیری یکی از زوجین از القائات فکری نابجا و مداخله‌جویانه خانواده خود می‌تواند منجر به ناسازگاری و ایجاد اختلافات شویی شود.
22- وفادار نبودن زوجین :خیانت یکی از زوجین به دیگری به عبارت دیگر فحشاء و روابط جنسی خارج از سیستم خانواده از عوامل عمده طلاق محسوب می‌شود.
23-تعیین مهریه های سنگین
24-ازدواج تحمیلی:این نوع ازدواج بدترین نوع ازدواج است. بعضا" اتفاق افتاده که والدین دختر یا پسر بدون در نظر گرفتن شرایط فرزندشان و بدون جلب نظر وی ویا حتی با وجود مخالفت وی مبادرت به تعیین همسر بر ای او می‌نمایند که این امر ممکن است منجر به ایجاد تبعات بسیار شومی شود که یکی از این تبعات طلاق است.
25- تشریفات زاید و افراطی ویژه در اوایل تشکیل زندگی مشترک
26- کاهش روحیه ایثار و از خود گذشتی
27- عدم تطابق سنت‌ها در برگزاری جشن عروسی، خواستگاری و .
28- کاهش قبح طلاق در افکار عمومی و .
تدابیر پیشگیرانه یا عوامل کاهش دهنده طلاق و اختلافات شویی
عوامل ذیل را می‌توان از جمله عوامل پیشگیرانه یا کاهش دهنده بحران شویی و طلاق محسوب نمود
1-داشتن شرایط مساعد برای ازدواج
2- توجه و تشابه زوجین از لحاظ اعتقادات مذهبی و
3-وجود سابقه مناسب در زندگی خانوادگی.
4- ساده زیستی
5- ازدواج عاقلانه     
  6 - پرهیز شدید از ازدواج اجباری   
7-تشابه نسبی سطح آموزش، فرهنگ و تحصیلات.
8- دارا بودن آموزش کافی در زمینه مسائل خانوادگی.
9- مراجعه به مراکز مشاوره و انجام مشاوره ازدواج قبل از ازدواج.
10- دقت کافی در انتخاب همسر.
 11- عدم دخالت اطرافیان
12- عدم اتکاءبه دوستی‌های به اصطلاح خیابانی یا اینترنتی
13-- تعدیل کردن توقعات حذف تشریفات زاید ازدواج
14-تعیین مهریه های مناسب
15--تطابق پذیری و قابلیت انعطاف زوجین
16-انجام مذاکرات جهت رفع اختلافات وسوءتفاهمات و تشکیل محکمه داخلی خانوادگی برای حل اختلاف دو همسر
17-خوش‌رفتاری و توصیه مکرر به آن و گذشت از غفلت‌ها و تخلفات جزئی همسر
- تسلط بر نفس که منجر به غلبه خشم‌های آنی بر انسان نشود و اقدامات یا تصمیماتی عجولانه انجام ندهد
19- رعایت امانت داری و حفظ حقوق همسر.
20- صداقت هم در بدو تشکیل خانواده وهم در طول زندگی شویی
به اجماع:برای ایجاد،حفظ و تداوم یک رابطه باید نگاه طرفین از سطح رابطه یکسان باشد
سطوح رابطه به ترتیب شامل:آشنایی،همکاری،دوستی، صمیمیت و عشق است
باید نگاه دو طرفین به رابطه موجود برابر باشد و بپزیرند که که طرفین مکمل و کامل کننده هم دیگر هستن و با این طرز تفکر به صورت قائده ای درست و مناسب در جهت پیشبرد و تلقی در سطوح رابطه برآیند
باید نگاه و انتظارات طرفین نسبت به خود و رابطه برابری کرده و اگر چنین رابطه ای با رعایت این ضوابط شکل و پیش برود بی شک رابطه ای سعادت مندانه است.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها